316. مهمانان مشهدی
جمعه به اتفاق مادر و دختر خاله های مسعود که از مشهد اومده بودن رفتیم پارک آب و آتش و پل طبیعت.
سورنای عسلم هم که در کالسکه حسابی پتو پیچ کرده بودیم که سردش نشه و کلی هم سوژه عکاسی پیدا کردیم و عکس گرفتیم و خندیدیم.
برای امروز هم که تعطیل بود آقا محمد همه رو برای ناهاربرد فشم و تقریبا ساعت 4 بعدازظهر بود که رسیدیم خونه، مسعود با مادر رفتن دکتر چون مادرحالش خوب نبود و نتونست هیچی بخوره و من و دختر خاله و سورنا هم رفتیم خونه و کمی گپ و گگفت کردیم تا بقیه بیان.
اینم از روز تعطیل ما...