170. گینس

امروز زودتر برگشتم خونه، واقعا خسته بودم.
چهارشنبه تا ساعت 5 موندن و پنجشنبه‏های کاری مجالی برای استراحت نمی‏ذاره.
بعلاوه که عمه مرضیه هم این هفته، جمعه عمل قلب داشت و روز تعطیل جمعه هم دقیقا مثل یک روز کاری 5:30 از خواب بیدار شدم.
خونه که رسیدم خوابیدم و حتی با صدای مسعود هم از خواب بیدار نشدم.
ساعت 8 شب به زور چشمامو باز کردم.
مسعود صبح که بهم زنگ زد پیشنهاد داد عصری بریم سینما. ساعت 8:15 بود که از خونه راه افتادیم، اول مهدی شام خوردیم و بعد هم رفتیم سینما ماندانا.
اصلا حواسمون نبود که امروز بلیط ها نیم بها بود، سینما فوق العاده شلوغ بود.
بلیط نهنگ عنبر رو خواستیم که گفتن ظرفیت سالن تکمیله و مجبور شدیم بلیط گینسو بگیریم.
شب خوبی بود، حال و هوام عوض شد.

مرسی همسر عزیزم.
[ سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

128. دورهمی با دوستان

مسعود از شرکت تماس گرفت و گفت اگه دوست دارم برای بعدازظهر همکاراش قرار بیرون گذاشتن و ماهم باهاشون بریم.

منم ok  کردم، عصر زودتر از شرکت رفتم باغ برای خرید کفش، که به خرید نیم بوت منجر شد و بعدهم از اونجا رفتم خونه و اماده شدم و با مسعود رفتیم هفت تیر.

اول یه سفره خونه نشستیم برای خوردن چای و ... 

و بعد از اون هم به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد بریم رستوران ایتالیایی. که البته آقای ماشین بدقلقی کرد و روشن نشد و همه رفتگان هم بازآمدند تا به ما کمک کنند.

بالاخره ماشین رو روشن کردیم و حرکت.

سر شام با خاطرات آقای حسینی کلی خندیدیم، انتخاب غذا و اسم غذاها هم که جای خودشو داشت و خنده دارتر از همه مدل سرو غذا بود.

شب خوبی رو با همکاران مسعود گذروندیم و درنهایت با یه انرژی فوق‏العاده به خونه برگشتیم.


[ سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

125. تیبا2

در یک اقدام انتحاری یک جمعه تابستانی سامیار عزیز من که تو همه روزهای سال 90 تا 93 همراهم بود به فروش رسید و به جاش 8 شهریور یک حواله تیبا 2 گرفتیم.

نمیدونم کار درستی بود یا نه.

اما چون سال ساخت سامیار بالا رفته بود و نگران به خرج افتادنش بودیم تصمیم به فروشش گرفتیم.

تیبا 2 ما قرارد بود ظرف مدت یک هفته تا 10 روز تحویل بشه اما این اتفاق نیافتاد تا امروز...

پنجشنبه‏های نزدیک ممیزی هم که همه کاری بودن و تازه عزم جزم کرده بودم برای یک روز پرکار که از نمایندگی تماس گرفتن و گفتن ماشین آمادست و باید برای تحویل گرفتنش برم تهران.

سریع به مسعود اطلاع دادم که مدارک رو بیاره و خودم هم با سرویسم رفتم به سمت تهران. کمی منتظر موندم تا مسعود اومد و بعد هم تمام قسمتهای ماشین چک شد و ماشین پلاک شده تحویلمون شد.

مسعود منو رسوند خونه باباینا و خودش هم رفت و قرار شد که امروز قربانی رو برای ماشین نو انجام بده.

[ پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۱۲ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

115. دوربین و تصمیمات جدید

امروز موقع برگشتن از خونه مامان، به اتفاق مسعود از خیابان جمهوری دوربینی رو که انتخاب کرده بودم خریدیم و به این ترتیب 1900000 تومان وامی که گرفته بودم رفت.

خونه که رسیدیم خونه آقا محمد دعوت بودیم، لباس عوض کردیم همگی برای شام رفتیم عطاویچ البته مادر مشهد بود.

بعد از شام هم کمی پایین نشستیم و دورهم بودیم.

[ پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۰ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]