6.جشن نامزدی
روز 21 ماه اردیبهشت سال 91
روز قشنگ زندگیه هر دومون، جشنمون در سالن زیبایی در خونه ایی که عموعلی ساخته بود و آماده تحویلش میکرد برگزار شد.
چون تعداد زیادی مهمان برای این جشن داشتیم و تو خونه امکان پذیرایی خوب و شایسته از مهمانها نبود تصمیم گرفتیم دنبال جای بزرگتری باشیم.
یک ظهرجمعه با احمدآقا تمام خونه هاییو که در دست ساخت داشتن بررسی کردیم ولی همشون خیلی کار داشتن که تموم شن، داشتیم ناامید میشدیم که احمدجان پیشنهاد داد خونه عموعلیم که دیگه تقریبا داشت کاراش تموم میشد ببینیم.
خیلی زیبا بود ولی پارکینگش کار داشت.
عصرش به عموعلی زنگ زدم و ازش اجازه گرفتم که اگر مشکلی نداره ما جشنمونو اونجا برگزار کنیم.
عموعلی هم تاریخو پرسید و گفت تا اون موقع آمادش میکنه.
عموعلی و خاله لادن همیشه هرکاری که از دستشون بر میاومد انجام میدادن. همیشه تو کارای خیر پیش قدمن.
هرهفته به خونه سر میزدم تا روند انجام کارو ببینم، یه وقتایی اونجا که بودم عموعلی میاومد. سارا به عمو علی میگفت اینجا رو کنترات بده ساناز، بالا سر کارگرا میمونه تا واسه بیست و یکم تمومش کنن.
پارکینگ خونه بسیار بزرگ بود و خیلی هم زیبا، انقدر که به نظر من و بسیاری از مهمانها از تالارهای پذیرایی هم قشنگتر بود.
یه لابی فوق العاده هم داشت که میز شامو اونجا آماده کردن.
روز قبل مراسم، عموعلی تا 8 شب اونجا مشغول بود که کارها تموم شه.
احمدجانم که شب سر زده بود صبح از 6 صبح رفت اونجا، همش نگران بود و میگفت خیلی کار داره و چند ساعت قبل از شروع مراسم تازه برگشته بود و لباس عوض کرده بود.
احمد خیلی برام زحمت کشید حتی بیشتر از یه برادر پشتم بود.
میز جایگاه عروسم توسط سارا دیزاین شده بود که خیلی زیبا بود.
هدایای نامزدی هم که در تاریخ 26/1/91 خریداری شده بود، توسط سه خانم بسیار خوش سلیقه تزئین شد، که البته طرح و مدیریت از طرف یکی و اجرا از طرف دونفر دیگه بود.
طراح، چند ماهی تو اینترنت گشته بود و بعد از کلی مدل دیدن، این طرحها رو متفاوت از همه آنچه دیده بود آماده کرده بود.
تزئین پارچه نامزدی
تزئین شال نامزدی
تزئین چادر عروس
تزئین دفتر بلهبرون
تزئین کله قند بلهبرون
اینم گل قشنگم که خیلی دوسش داشتم.
مسعود یادته سر خرید این طبقها چندتا قنادیو سر زدیم، آخر سر هم تو خیابون دردشت، دوتا چهارراه بالاتر از خونه سارا وقتی دسته گلمونو به رزا گل سفارش داده بودیمو داشتیم برمیگشتیم وارد اون قنادی شدیم و از شانس خوبمون طبقها رو داشت و خریدیم.
لباسمم که مامان جونم زحمتشو کشیده بود و واقعا بی نظیر بود.
اما کیکم ...
همه چیزه اون روزو دوست داشتم، ولی قنادی که کیکمو درست کرده بود و خدمات مجالسی که غذا رو به عهده گرفته بود، درست به وظایفشون عمل نکردن و به انداز پولی که گرفتن خرج نکردن و برای همیشه رفتن تو بلک لیستم.
اینم از حلقه نشونم
تهرانپارس- خیابان 182 شرقی ... و خاطرات زیبای اون شب ...