59. ما و قضاوتهایمان

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.

متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ می کند، آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود و شکایت کند.

اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار می کند.

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولو کوئیلو

بله همینطور ما اکثر مواقع بسته به شرایط و دیدگاهمون آدما رو قضاوت میکنیم.

خدایا کمکم کن که همیشه به یاد داشته باشم که همه آنانی که دوستشان دارم برای خود عزیزانی دارند که دوستشان دارند.

عزیزانی که برایشان زحمت بسیار کشیده اند و همواره نیازمند مهر و محبتشان هستند.

خدایا کمکم کن که همیشه تنها برای رضای تو به دیگران محبت و بخشش داشته باشم نه بر اساس پاسخ آنان.

الهی کمکم کن که تفاوت های میان انسان ها را برای خود کینه نکنم و براحتی از تفاوت‏ها و نادانی دیگران درگذرم.

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی