62. هفتمین ماهگرد حلقه‏هامون

10 شهریور، بازهم ماه دیگر و 10 دیگر.

امروز هفتمین شد. 7 ماه از ما شدن گذشت.

7...

همان عددی که همیشه به قداستش ایمان داشتیم.

از خونه راه افتادیم به سمت خونه پدری، بی خبر...

واسه جبران خریدهای هفته گذشته ...

نمیدونم جدیدا چرا از اینکارا میکنم. من کجا و این حرکتا کجا.

یهو میشم ضد ارزش، با یه نیزه بزرگ از مرزی که واسه خودم گذاشتم می‏پرم و یه کارایی میکنم که مدتها ناراحتم میکنه.

آخریشم همین خرید النگو بود... تازه کلی دقت کرده بودم که خیلی گنده مونده و درشت نباشه، ولی بازم از وقتی خریده بودمش داشت روحمو متلاشی می‏کرد. حس بدی بهم می داد. النگو مال مامان بزرگای قدیمیه نه من که ...

خلاصه طبق توافقات بعمل اومده با طلافروش محبوب محل، النگو رو پس دادم و دستبند مورد علاقمو خریدم و البته به خاطر 10 گرم افزایش وزن، اعتبار کارت عابر بانکم به عدد صفر نزدیک شد و من موندم و انتظار پایان ماه.

شامو به صرف مرغ بریون پیش مامان و بابا بودیم و شب به خونه برگشتیم.

 


ادامه مطلب

[ يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی