91. من چقدر دوست دارم خدا
من چقدر دوست دارم خدا
امروز از اون روزاست که بی چتر میباری به من
برف زیباو سفیدت دلمو میخندونه، حس خوب کودکیها
به یادم میاره همیشه لطفت به من همینطور پاک و سفید و بی منت بوده، بی دریغ
تقدیم به تو آفریدگار مهربانم:
هرجا برم تو با منی
واسم مثل جون و تنی
دلت که میگیره فقط
حرفتو با من میزنی
هرجا برم
کنارمی
فرقی نمیکنه کجا
فرقی نمیکنه چقدر
فاصله باشه
بین ما
من چقدر دوست دارم خدا
وقتی که میرقصم تو باد
وقتی که میخندم با برف
وقتی که میشم غرق در
احساس بی تکرار مرگ
وقتی که بارون میشیو
بی چتر میباری به من
میفهمم از آرامشت
حس خوشی داری به من
چقدر دوست دارم خدا
من چقدر دوست دارم خدا
وقتی که می چینم تو رو
مثل یه گندم یا یه سیب
هم جنس آدم میشمو
پر میشم از حسی عجیب
هرجاکه هستم با منی
هرجا که باشی عاشقم
خوشحالم از اینکه واسه
این همصدایی لایقم
هرجا برم
کنارمی
فرقی نمیکنه کجا
فرقی نمیکنه چقدر
فاصله باشه بین ما
من چقدر دوست دارم خدا
من چقدر دوست دارم خدا