108. میزبانی همکاران خوبم

از بعد از عروسی به عناوین مختلف قسمت نمیشد تا همه سر یک تاریخ مشترک به توافق برسیم و من میزبان همکاران خوبم باشم.

تا اینکه بالاخره تو اون روزهای پایانی سال همه روی تاریخ 28 فروردین هماهنگ شدیم و قرار شد پنجشنبه 28 فروردین خانومای همکار همگی بیان خونه ما.

طبق معمول همیشه که من مهمان دعوت می‏کردم و سارا و غزل و مامان به زحمت می‏افتادن این بار هم سار و غزل اومدن کمک.

برای ناهار شیرین پلو، مرغ ترش و میرزا قاسمی رو انتخاب کرده بودم. که شب قبل از مهمونی به اتفاق سارا و غزل اکثر کارها رو انجام دادم، غزل شب پیش من موند و صبح رو هم زود با هم بیدار شدیم و کارهای مربوط به نظافت و چیدمان خونه رو انجام دادیم و بعد هم خودمون حاضر شدیم.

دوستام یکی یکی اومدن و با همکاری معصومه برای پختن برنج و کشیدن غذا توسط الهام و کمک بقیه برای چیدن میز بالاخره ناهار ما حاضر شد و خدا رو شکر از طعم غذاها مخصوصا مرغ ترش و میرزا قاسمی خیلی خوششون اومد. بعد از ناهار هم فیلم عروسی رو باهم دیدیم و خاطرات اون روز مرور شد و کلی بهمون خوش گذشت و خندیدیم.

غزل عزیز من هم تو تمام مدت مهمونی، نگران بهم ریخته شدن خونه بود و مدام به من تذکر می‏داد.

بعدازظهر کم کم مهمونا رفتن و سارا اومد کمکم و خیلی سریع تمام خونه رو مرتب کردیم و ظرفهارو هم داخل ماشین گذاشتیم و بعد با هم رفتیم بیرون تا دوری بزنیم.

دوستای خوبم زحمت کشیده بودن و برام یک سکه یک گرمی هدیه آورده بودن.

از همه ممنون.

[ پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۱۵ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی