113. اولین سالگرد ازدواج

زمان به سرعت گذشت و یکساله شد...
یکساله شد جمع دو نفره ما ...
من و تو ...
یکسال لحظه به لحظه ما بودیم...

باهم تصمیم گرفتیم که جشن اولین سالگرد ازدواجمون جمع و جور و خودمونی برگزار شه، تعطیلات هم فرصت خوبی بود برای برنامه ریزی و انجام کارها، برای روز پنجشنبه قرار شد مرتضی برای نظافت خونه بیاد و مهمونی رو هم جمعه برگزار کنیم.
پنجشنبه از ساعت 8 صبح تا 9 شب کار نظافت خونه زمان برد، البته مامان مریم هم پیشم بود و کلی زحمت کشید و کمکم کرد، شام رو از پدر خوب گرفتیم وبعد از خوردن شام هم مشغول آماده کردن دسرها شدیم. 
شام جشن رو هم احمد به عهده گرفته بود و قرار شده بود جوجه کباب درست کنه. تمام کارها رو انجام داده بودیم و سارا و غزل و احمد هم به جمع ما اضافه شدن تا مقدمات شام شب رو بچینن و اجمد کباب‏ها رو آماده کنه، مسعود برای گرفتن فلفل و درست کردن کمربندش رفت بیرون، وقتی برگشت منو صدا کرد و گفت که گوشیشو از دستش زدن و چیزی نگم که بقیه هم ناراحت نشن.
اما جو یه جوری شد که همه فهمیدن و تماسهای مکرر با 110 و سوزاندن سیم کارت و گرفتن سیم کارت جدید و ... تا چندساعت طول کشید، اولش خواستم مهمونیو کنسل کنم ولی مامان نذاشت و مسعودم گفت نمیخواد شب قشنگمون با این اتفاق بد خراب شه.
مهمونا هم کم کم اومدن و حال و هوای خونه با رقص و شادی عوض شد. کیک که اومد شمع یکسالگی پیوندمون رو فوت کردیم و بعد هم نوبت به بازکردن کادوها شد.


مامان و بابای عزیزم برامون یک ربع سکه و یک دسته گل خیلی خوشگل هدیه آورده بودن.


سارا و احمدجان و غزل نازنینم هم یک کارت هدیه 150000تومانی هدیه دادن.


مادر هم یه کارت هدیه 100000 تومانی هدیه داد.


مادرجون هم یه کارت هدیه 50000 تومانی


موناجان، آقا محمد و امیرعلی عزیز هم یک کارت هدیه 300000 تومانی هدیه دادن.


مریم جان، امیرآقا و آرمان و آرمین عزیز هم یک کارت هدیه 100000 تومانی هدیه دادن.


و مهیج ترین بخش جشن هم هدیه مسعود بود که خیلی زیاد دوستش داشتم و البته چون من وقت نکرده بودم هدیه‏ای بخرم شرمنده شدم، ولی حسابی سورپرایزم کرد.
آویز اسم لاتین


خدایا شکرت به خاط امشب، به خاطر شادبودن و دورهم بودن.
البته جشن ما اینجا تموم نشد و برای امروز هم دوساعتی با صدای رضا در ساله همایش‏های میلاد نمایشگاه خاطره سازی کردیم.
و بازهم با آهنگ مورد علاقه من ...
من چقدر دوست دارم خدا ...
کنسرت به پایان رسید.
خدایا خودت چشم بد رو از ما دور کن. آمین


ادامه مطلب

[ شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۳۸ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی