157. سفر کیش اردیبهشت 94

بعد از یک فروردین سخت و رخوت بار که آغاز خوبی برای شروع یکسال خوب نبود، تصمیم به سفر گرفتیم.

البته از همون موقع که روزهای سخت و پر فراز و نشیب پایانی فروردین‏ماه رو می گذروندیم قصد سفر داشتیم و مدام آفر تورهای آنتالیا رو میدیدیم ولی شرایط جسمانی من اجازه نداد و بعد هم که تصمیم گرفتیم همین نزدیکیا بریم، تور کیش پرشده بود.

خلاصه سفر ما به  عید مبعث موکول شد.

از اونجایی که ما خیلی خوش شانسیم هوا واقعا عالی و خوب بود و گرمای آزار دهنده‏ای نبود، سه شنبه شب وسایلو آماده کردم و خونه رو هم مرتب و قرار شد مسعود چمدان‏ها رو بیاره فرودگاه و من هم از سرکار برم اونجا.

پرواز برای ساعت 14:45 بود من یک ربع یک از شرکت حرکت کردم و مسعود هم از مشاوره راهی شد و تقریبا همزمان باهم رسیدیم. پرواز رفت 40 دقیقه‏ای تاخیر داشت.

و من تمام تایم پرواز رو به دلیل استرس و تکونهای هواپیما حالت تهوع داشتم و تقریبا از زمانی که پرواز رفت روی خلیج فارس آرامش نسبی پیدا کردم چون حالا حداقل امیدی برای زنده بودن در شرایط سقوط وجود داشت.

هواپیما به جزیره کیش که رسید فرودگاه رو رد کرد و رفت تا انتهای جزیره و یک دور نمایشی زد وقتی دیگه رسما داشت قلب من کنده میشد بالاخره به زمین نشست.

بعد از تحویل بار چند دقیقه ای منتظر شدیم تا ماشین هتل بیاد.

به هتل رسیدیم و من به خاطر اینکه کارهای تور رو انجام داده بودم و این هتل رو انتخاب کرده بودم نگران بودم که هتل خوبی هست یا نه؟

البته واقعا هتل عالی و تمیز بود و شاید تنها ایرادی که بهش وارد بود نداشتن استخر و سونا بود. که البته امکان استفاده رایگان از مجموعه شایگان رو داشت.

بعد از گذاشتن وسایلمون تو اتاق به دفتر کیمیا توریست که در هتل قرار داشت مراجعه کردیم تا بتونیم برنامه ریزی خوبی برای سه روز اقامتمون در جزیره داشته باشیم.

البته خانمی که اونجا بود انقدر الکی بالا و پایین کرد و روز و ساعت جابه جاکرد که آخر سر خودمون هم نفهمیدیم چی شد.

برای چهارشنبه شب چون وفات بود امکان استفاده از کشتی و جنگ نبود، مسعود رفت برای استخر و ماساژ و من هم وسایلو جا به جا کردم. ساعت 9 رفتیم پارک شهر، چون شام رایگان از رستوران میتا کیش رو داشتیم. پارک شهر دقیقا روبه روی هتل بود و پارک قشنگی بود با صدای موسیقی که از باندهای لابه لای چمن ها به گوش می‏رسید.

پنج شنبه صبح دیرتر از خواب بیدار شدیم و بعد از صبحانه مفصل هتل رفتیم اسکله سی من برای بازیهای آبی.

بلیط پاراسل رو که از قبل تهیه کرده بودیم و مسعود هم بلیط غواصی گرفت.

12 نفری بودیم که سوار قایق پاراسل شدیم و رفتیم وسطای آب و از ساحل دور شدیم، بعدش دوتا دوتا سوار شدیم، من و مسعود تقریبا چهارمین دور سوار شدیم هم قایق سواری باحالی بود و هم لذت پاراسل بی‏نظیر.

قرار گرفتن بر آبی نیلگون خلیج فارس واقعا حس بی نظیری بهم میداد. وجودم پر از شکوه و لذت بود.

بعد از پاراسل من تو اتاق کلوب موندم و مسعود رفت برای غواصی، هرچند تجربه تازه‏ایی بود ولی نتونسته بود انتظار مسعود رو برآورده کنه.

از اسکله به سمت هتل برگشتیم و رفتیم برای ناهار که واقعا دلچسب بود، ناهار هتل خیلی خوب و مفصل بود.

 بعد از ناهار استراحتی کردیم و برای تور کشتی آماده شدیم به محل حرکت کشتی که رسیدیم نیم ساعتی معطل شدیم و بعد کشتی حرکت کرد.

برنامه اش جنگ و موسیقی بود حال و هوای متفاوتی داشت ولی خیلی هم خاص نبود یا بهتر بگم ارزش هزینه کردنو نداشت. اما حتما هرچیز برای یکبار تجربه کسب کردن خوبه...

شام رو تو کشتی خوردیم و دوباره به هتل برگشتیم برای ساعت یازده شب هم جنگ پازل رو رزرو کرده بودیم. زودتر از ساعت تعیین شده هتل ارم بودیم و بازهم معطلی تا شروع برنامه...

برنامه جنگ هم خوب بود البته فقط خوب و نه عالی... چند ساعتی خندیدیم و حال و هوامون عوض شد.

بعد از جنگ هم دیگه خسته و کوفته برگشتیم و برای ساعت 10 قرار گشت دوره جزیره داشتیم که صبح خواب موندیم و ده دقیقه به 10 بود که بیدار شدیم سریع صبحانه خوردیم و از نگهبان پرسیدیم که کسی دنبال ما نیومده که گفت نه.

به دفتر کیمیا توریست رفتیم و گفتن ماشین خراب شده و برنامه افتاده برای بعد از ظهر ساعت 4.

ما هم که کلی خوشحال شدیم ، دوباره آماده شدیم و رفتیم سمت اسکله سی من. این بار برای شاتل و جت اسکی بلیط گرفتیم و البته چون جمعه بود و روز شلوغی بود چند ساعتی زیر سایه بون تو ساحل نشستیم تا نوبتمون بشه.

پسرکی که مسئول ساعت زنی تفریحات آبی بود پدیده ای بود برای خودش. انقدر با رئیسش بگو مگو و بحث میکرد که ما از خنده غش کرده بودیم به مسعود میگفتم بیشتر از جنگ دیشب از دست این پسره خندیدیم. آفتاب به مخش فشار آورده بود و حسابی قاطی کرده بود.

شاتل خیلی هیجان انگیز بود ویه جاهایی هم واقعا ترسیدم، جت اسکی هم خوب بود و دوست داشتم.

لباسامونو عوض کردیم و برگشتیم هتل، سریع ناهار خوردیم و بعد هم دوش گرفتیم و آماده شدیم تا ماشین گشت دوره جزیره بیاد دنبالمون.

ماشین که اومد اول رفتیم شهر زیزمینی کاریز و از اونجایی که من سه پایه برده بودم تونستیم کلی عکسای قشنگ بگیریم.

بعد از شهر کاریزی رفتیم درخت سبز و بعد خونه مردم شناسی و در آخر هم کشتی یونانی که غروب دریا فوق العاده و بی نظیر بود.

اونجا هم عکسای قشنگی گرفتیم.

و بعد هم جلو پاساژ سارینا پیاده شدیم و رفتیم هتل. برای شب هم برنامه رستوران شاندیز صفدری داشتیم که قرار بود خودشون بیان دنبالمون.

ماشینی که اومده بود علاوه بر ما کلی مسافر دیگه هم سوار کرد و سرانجام به هتل پارمیدا و رستوران شاندیز صفدری رسیدیم.

پارت به پارت خواننده ها عوض شدن و برنامه و فضاش واقعا عالی بود، همینطور غذاش.

چون شب عید مبعث بود و به نوعی سالگرد قمری ازدواج ما،  آقای خواننده‏ای که شعرهای شادمهرو میخوند و صداش هم واقعا عالی بود سالگرد ازدواجمونو تبریک گفت.

از ساعت 10 تا 1:30 ساعات خیلی خوبی تو رستوران سپری شد ، شب به هتل که رسیدیم مسعود پیشنهاد داد بریم اسکله تفریحی و چون نزدیک هتل بود پیاده راه افتادیم و تو راه آواز خوندیم تا به اسکله رسیدیم.

 اونجاهم دوتایی کلی شعر خوندیم و در نهایت شب قشنگمون با یه آبمیوه و قلیون به پایان رسید و به هتل برگشتیم.

صبح هم  بعد از صبحانه کلا مشغول جمع و جور کردن وسایل شدیم و بعد از تحویل اتاق رفتیم پاساژگردی تا ساعت 1:30 و بعد از خرید سوغاتی هم به هتل برگشتیم و ناهار خوردیم بعداز ناهار تا ساعت 4 تو هتل استراحت کردیم و بعد از خوردن لیموناد بد مزه و شیک شکلات خوشمزه  تصمیم گرفتیم دوری تو شهر بزنیم و ساحل مرجانیو انتخاب کردیم.

ساحل مرجانی خیلی خاص و متمایز نبود ولی مسعود قایق کرایه کرد تا خلیج گردی کنیم. نیم ساعت روی آب بودیم و به ماهیا غذا دادیم و از طبیعت لذت بردیم.

 بعد هم ماشین گرفتیم و برگشتیم هتل وسایل رو بداشتیم و رفتیم فرودگاه.

پرواز برگشت خوب و بدون تکون بود و تقریبا به موقع.

 ساعت 11 بود که رسیدیم خونه.

اولین سفر دونفره 94خیلی خوش گذشت هم تجربه تازه‏ای بود و هم همه چیز وافعا عالی و بی نظیر بود. همسر عزیزم تمام تلاششو کرد که به من خیلی خوش بگذره و همینطورم بود. 

یک سفر لذتبخش و عالی با یک عالمه خاطره خوب، کم کم خاطرات روزهای سخت فروردین کمرنگ می‏شه و در تمام اون لحظات خوش آرزو کردم که سختی‏ها دیگه هیچ وقت تکرار نشن.


ادامه مطلب

[ يكشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۴۵ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی