229. تولد 32 سالگی مسعود عزیزم
تولد تولد تولدت مبارک، مبارک مبارک تولدت مبارک.
ان شا الله 120 سال بشی.
همسر عزیزم تولدت مبارک، از خدا میخواهم همیشه تنت سلامت باشه و سعادتمند و موفق باشی.
باباجونم از پنجشنبه شب با غزل پیش ما بودن و مامان هم با خاله شعله رفت پیش مامانی، صبح ساعت 8 برای بردن فرشها اومدن و همه برپا شدیم، دیگه کار و کار و کار تا خود شب.
شب قرار شد به اتفاق بابا و مامان و مادر بریم بیرون که چون سارا و احمد و غزل هم نزدیک سون اسکای بودن به ما پیوستن، تو راه به مسعود گفتم وایسه تا کیک و شمع بخریم ولی انقدر جلو قنادی شلوغ بود که نشد که نشد.
بعد از شام برای مسعود تولد تولد خوندیم و عکس گرفتیم و قرار شد پروژه کیک و شمعو سر تولد من، مشترک اجرا کنیم.
اینم از مزایای تولد در یک ماه.
هدیه تولد هم با یک هفته تاخیر خریداری شد، من اصرار داشتم که مسعود گوشیشو عوض کنه ولی خوب هرچه از مزایای 6s گفتم راضی نشد و گفت همون یه دونه که تو داری کافیه و من با همین گوشی راحتم.
و بالاخره از نوین چرم براش کفش و کمربند هدیه خریدم.
البته علاوه بر اینها یه کتونی اسکچرز هم میخواستم بخرم که مسعود چیزی انتخاب نکرد و این کتونی به عنوان طلب بهمنگانش از من به قوت خود باقیه.