231. جشن تولد 32 سالگی

زمان روی دور تند در حال گذر بود و سال 94 لحظه به لحظه به پایان خودش نزدیک می‏ شد، رسما از چهارشنبه شب تعطیلات نوروزی ما شروع شد که البته تا قبل از سال نو، تعطیلات کاری محسوب می شد.

بعد از تمیزکاری آقا مرتضی در روز جمعه هفته گذشته و با مرخصی شنبه و تعطیلی یکشنبه بخش کثیری از کارها انجام شده بود، اما هنوز یک عالمه کار دیگه باقی مونده.

پنجشنبه بخشی به کارهای بیرون  و بخشی به کارهای خونه گذشت. امروز هم دیگه ظهر بود که از خونه زدیم بیرون و بعد از یک معطلی چند ساعته در آرایشگاه و آخر سر هم عصبانیت شدید من به خاطر برخورد بد آرایشگر و اتلاف زمانم به سمت خونه راه افتادیم،مسعود هم تمام این مدت تو ماشین نشسته بود،چون دیگه به ساعت شام نزدیک می شدیم  تو راه به پیشنهاد مسعود و به مناسبت تولد من، برای شام رفتیم رستوران مسعود و یک شام عالی و فوق العاده خوشمزه خوردیم و یک جشن دو نفره داشتیم.

این هم از هدیه تولدم البته با کمی تاخیر...

این هم از سومین جشن تولد امسال.

همسر عزیزم، ممنونم به خاطر همه مهربونیهات.

فلش بک: هدیه تولد امسالم درست شبیه حلقه ای بود که برای نامزدی انتخاب کرده بودم ولی اون موقع چون شبیه حلقه نامزدی بود نخریدیمش، تنها تفاوتشون رنگ و نوع گلشونه.

اینو بعد از خرید انگشتر و موقع دیدن عکسای قدیمی فهمیدیم.

این عکس قدیمی(یکماه قبل از نامزدی)

و اینم انگشتر جدید:


ادامه مطلب

[ جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی