238. روز مادر 95
امسال سال خوبی است به خاطر حضور پررنگ نام مادر.
آغاز سال و پایان سال.
چهارشنبه مامان مریم و مادر رو بوسیدیم و روزشون رو تبریک گفتیم تا بعد از اومدن به تهران هم هدایاشون رو بخریم.
شرکت هم چون فقط یکی از خانومها حضور داشت، برنامه روز زن رو موکول کرده بود به شنبه.
شنبه هم به خاطر جلسه ای که برای مدیر عامل پیش اومد موکول شد به یکشنبه و بالاخره یکشنبه سر ساعت مقرر خانومها جمع شدن در اتاق کنفرانس.
و همه از دیدن تزئین میز با گلدونها و کیک ذوق زده شدیم.
مدیرعامل و مدیر منابع انسانی روز زن رو تبریک گفتن و برامون صحبت کردن و در آخر هم مدیرعامل، هدایای روز زن رو دادن و عکس یادگاری گرفتیم، موقع رفتن هم به من گفتن که من 258 تا بچه دارم و باید مواظب همه بچه های شرکت باشم.
بخش اصلی جشن روز زن، ناهار امروز بود، ساعت 12 از شرکت رفتیم جاده چالوس، رستوران ارکیده به صرف شیشلیک ویژه ارکیده که من عاشقشم. تا ساعت 3 اونجا بودیم و بعد ازچای و کلی بگو بخند و عکسای یادگاری، راه افتادیم سمت شرکت.
البته جای همه دوستان سفر کرده به کانادا سعیده جون، ساراجون و طیبه جون خیلی خیلی خالی بود. تو راهم بستنی خوردیم و تا رسیدیم شرکت ساعت 4 بود و کارت زدیم و سوار سرویسهامون شدیم.
امروز خیلی عالی بود، خیلی خوش گذشت.
خدایا ممنون به خاطر محل کار دوست داشتنیم.
ممنون به خاطر امروز خوب.
الهی شکر.