286. جشن سیسمونی
بالاخره اتاق پسرک جان با زحمت های مامانی و خاله سارا جمع و جور شد.
مامانی مریم مهربون علاوه بر زحمت تهیه سیسمونی، دوخت پارچه های گهواره و پرده های اتاق، بافتنی های زیبای سورنا رو هم آماده کرد.
به خواست مامان ساناز (البته به نوصیه دوستاش) قرار شد به عنوان جشن سیسمونی همه دور هم جمع شن، چون ماه رمضان نزدیک بود و ممکن بود خیلی از مهمانها برای روز جمعه سوم خردادماه پیشواز برن، قرار شد جشن سیسمونی گل پسرم در روز پنجشنبه برگزار بشه.
روز موعود فرا رسید و مهامانان غزیز ما با تشریف فرمایی شون ما رو حسابی خوشحال کردن و با هدیه های زیبایی که برای پسرنازم آورده بودن ما رو حسابی شرمنده کردن.
مامانی مریم و بابایی ناصر:
عزیز فریده:
خاله سارا:
غزل جون:
عمه مریم:
عمو محمد:
خاله شعله:
زندایی شادی:
زندایی آیدا:
عمه مرضیه:
عمه مهناز:
زنعمو ناهید:
زنعمو رویا:
مادرجون و خاله مریم:
خاله مینا:
خاله کبری:
و اما اتاق و سیسمونی پسرنازم: