277.پدر بزرگ جان
مامان راست میگفت...
دوری و نزدیکی آدمها خیلی تفاوتی در علاقت به آنها ایجاد نمیکنه.
وقتی شنیدم پدربزرگ هم سفر کرده بی اختیار گریه کردم، شاید برای خودم هم جای تعجب داشت...
اما در یک لحظه تمام خاطراتی که از این مرد مرور کردم زیبا بود و هیچ نقطه تاریکی نداشت.
تعریف های همیشگی مامان، شیک پوشی همیشگی پدربزرگ، ادب و احترامی که داشت.
صدای مهربان، قلب مهربان و چشمانی که اغلب پر می شد به خاطر سالهای دوری...
مرد بزرگی بود با گذشته ای شفاف ...
با وجدان آسوده به خاطر همه سالهایی که عاشقانه برای وطن زحمت کشیده بود و خدماتی ارزنده...
جایگاهت سبز باشد و خوش پدربزرگ جان.
و روحت غرق در آرمش و شادی.
[ پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]