259. سفر بلغارستان تابستان 95
بعد از کلی بدو بدوی ممیزی بالاخره پنجشنبه یه نفس راحتی کشیدم و ساعت 3 رسیدم خونه، سریع ماشینو برداشتم و رفتم آرایشگاه و بعدازظهر که خونه رسیدم ساعت تقریبا 6 بود. دیگه مشغول جمع کردن وسایل شدیم بعدهم برای شام رفتیم خونه ساراینا.
ادامه مطلب
شام کوبیده ویژه داماد جان بود که احمدآقا زحمتش رو کشید و بعد از شام هم چون من کارام تموم نشده بود خونه سارا موندم و مسعود رفت خونه، صبح مسعود اومد دنبالم و بعد از خوردن صبحانه رفتیم خونه و قرار شد مامان و بابا هم تا ظهر بیان پیش من تا مامان تو جمع کردن وسایل کمکم کنه.
به محض رسیدن به خونه بدو بدوها شروع شد و بالاخره ساعت 4 بعداز ظهر، راهی فرودگاه شدیم.
تو راه که بودیم طوفان بدی شروع شد و ما احتمال دادیم به خاطر جو بد، پروازمون تاخیر داشته باشه، تو پارکینگ فرودگاه نیم ساعتی معطل شدیم تا بالاخره یه جای خوب بهمون دادن و رفتیم به سمت سالن پروازهای خروجی.
ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]