123. نوزدهمین ماهگرد حلقه هامون
این ماهگرد با خوشحالی خرید حواله تیبا همراه بود.
روزهای سخت نزدیک ممیزی و من بازهم خسته و پر استرس.
امشب به صرف آبمیوه و شام مهمان مسعود بودم.
مرسی همسر خوبم.
این ماهگرد با خوشحالی خرید حواله تیبا همراه بود.
روزهای سخت نزدیک ممیزی و من بازهم خسته و پر استرس.
امشب به صرف آبمیوه و شام مهمان مسعود بودم.
مرسی همسر خوبم.
این ده هجده شد.
روزهای بعداز تعطیلات عید فطر و یک شام دونفره دلچسب.
7 روز دیگر که بگذرد یکسال میشود.
زمان
زمان
زمان
همه چیز تند و سریع میگذرد و البته خوش.
این ماهگرد حلقههامونو همدان بودیم.شب زیبای ما، مسافرت، بارون پررحمت خدا و هوای عالی شهر تاریخ.
امروز سیزدهمین ماهگرد حلقههامون بود. یه دور خریدی زدیم و شام رو بیرون خوردیم.
امروز یازدهمین ماهگرد حلقه هامون بود.
انقدر حالم بد بود و قرص و داروها منگم کرده بود که هیچی از دهمین روز دیماه یادم نبود.
ولی تو بلافاصله بعد از خوردن صبحانه منو بوسیدی و تبریک گفتی.
داره یکسال میشه...
امروز!
دهم آذرماه!
تو تبریک گفتی، هم دیشب و هم امروز بعد از جلسه.
این دهمین، دهمین ماهگرد حلقه هامون شد.
زمان را ببین، به همین سرعت ده ده شدیم.
و جالبتر اینکه امشب شبی زیبا خواهد شد بعد از یک روز پرکار پر جلسه.
با زیبایی که برای دیدنش شمارش لحظه ها را گم میکنم.
برای دیدن زیباترین فیلم زندگی دو نفره مان.
فیلم عروسی...
دهمین هایمان هر ماه خاطره انگیزتر میشود یکبار خاطره قلب بابا و این بار خاطره گرفتن فیلم عروسی بعد از هشت ماه انتظار.
خدایا یادم هست که همه روزهایم را به واسطه همان مناجاتی که در شروع صبح با هم داریم تو زیباتر از روز قبل برایم رقم میزنی.
یادم هست که نقاش همه تابلوهای ساعتهای عمرم تویی و هر روز زیباتر از قبل طرح می زنی.
این دهمین روز از ماه آبان نهمین ماهگرد حلقه هامون بود.
صبح جمعه که بیدار شدیم نمیدونم خورشید از کدوم طرف در اومده بود یا چون هوا ابری بود اصلا در نیومده بود، بهرحال تو یادت مونده بود و تبریک گفتی ماهگرد حلقه هامونو. البته علاوه بر تبریک برنامه ریزی برای سینما و شام بیرون هم کرده بودی که به خاطر اینکه تو خونه خیلی کار داشتیم جشنمون با یه پیتزای خونگی و املتی که به خاطر شکستن بشقاب پیتزای دوم درست شده بود تو خونه انجام شد.
مرسی عزیزم به خاطر کمک های دیروزت، خیلی خسته شدی.