166. بیست و نهمین ماهگرد حلقه هامون
چه بهونه ای میتونه برای نوشتن اولین مطلبم قشنگتر از این باشه که امروز 29 ماه از کنار هم بودنمون می گذره.
29 امین ماهگرد حلقههامون مبارک سانازم.
خدایا ازت ممنونم به خاطر بانوی بینظیری که به من دادی.
چه بهونه ای میتونه برای نوشتن اولین مطلبم قشنگتر از این باشه که امروز 29 ماه از کنار هم بودنمون می گذره.
29 امین ماهگرد حلقههامون مبارک سانازم.
خدایا ازت ممنونم به خاطر بانوی بینظیری که به من دادی.
این ماهگرد که آمد در تب و تاب سفر بودیم و دومین سالگرد ازدواج.
مهر روزت مبارک همسرم.
زندگی دوباره جریان پیدا کرد البته با پیگیری های در جریان لازم.
خدایا...
دستامو رها نکن.
هنوز نگرانم و سردرگم.
ماهگرد این ماه در شرایط اضطرار رورهای عید رسید با روزهای کاشی کاری و ...
بهمن و اسفند شاد و پرتلاطم امسال...
دوساله شد زمان عاشقی.
این ماهگردمون جمعه بود و فرصت داشتیم برای بیشتر باهم بودن.
برای ظهر ناهار خوشگل و خوشمزه پختم و برای شام هم با هم رفتیم بیرون.
شباهت امروز به دوسال پیش همین ساعاتها هم بارونش بود.
تو ماشین میرفتیم با صدای رضا صادقی و بارون مهربونی خدا هم میبارید.
مرسی از هدیه ات همسر عزیزم.
علاوه بر هدیه مسعود، شرکت هم مثل هرسال، به مناسبت سالگرد ازدواجمون کارت تبریک و کارت هدیهام رو پنج شنبه روی میزم گذاشته بودن.
تیک تیک تیک
صدای پاهات روی پله ها با ثانیه شمار ساعت هماهنگ میشه.
در رو که باز میکنه خوشحالی با یک دسته گل زیبا.
برای من.
بعد از کلی اصرار به بابا و مسعود برای اومدن به کرج برای خرید تجهیزات کوهنوردی که هیچکدوم رضایت ندادن.
در یک اقدام انتحاری خودم رفتم هرو کوه و بعدکلی خرید که البته بیشترش برای مسعود بود با آژانس برگشتم شرکت تا با سرویس به خونه برگردم.
ته ماجرا که این ماهگرد حسابی خوشبحالت شد.
این ماهگردمون هم رسید البته در روزهای غمناک کربلا.
هر دو هیات بودیم و بی خیال از ماهگرد رسیده.
دومین روز مهر ماه مهر ما بیست شد.
امروز بیستمین ماهگرد حلقه های ماست.
مهرگانت مبارک همسرخوبم.
مسعود با یه عطر اومد دم مترو دنبالم، اونم چه عطری...
alien که من خیلی بوشو دوست داشتم.