312. یلدای 96
شرح در http://ssamas.niniweblog.com/ با همین عنوان
شرح در http://ssamas.niniweblog.com/ با همین عنوان
یلدا...
برای این یلدا هم خونه سارا دعوت بودیم و هم خونه آقا محمد.
اما با توجه به حالم و اینکه سال پیش رو هم خونه آقا محمد بودیم، تصمیم گرفتیم امسال بریم خونه سارا.
برای یلدای امسال آقا محمد به مسعود گفته بود که خونشون دورهم باشیم، قرار شد اگه باباینا برنامه ای نداشتن بریم.
عمه گفت چون یلدا وسط هفته هست برنامه دورهمی رو میذارن برای روز پنجشنبه بعداز بهشت زهرا و خیرات.
بابا هم گفت شما به مهمونیتون برسید، باز من و مسعود اصرار کردیم که شب چله، اول شب یا آخر شب پیش بابا و مامان باشیم، اما از اونجا که این زن و مرد خلق شدن برای گذشتن از حق و حقوق و دلخوشیهاشون گفتن نه، برید مهمونی.
دوشنبه از تایم استخرم استفاده کردم و بعد ازظهر هم زودتر برگشتم خونه تا به ترافیک شب چله نخورم، یک کمی استراحت کردم و بعدهم آماده شدم و مسعود که اومد رفتیم قنادی و بعد هم خونه آقا محمد و مونا جون که برای اون شب خیلی زحمت کشیده بودن.
سبزی پلو ماهی شب چله رو خوردیم و بعد هم بقیه سور و سات یلدا و شب خوبی سپری شد.
شب یلدا ساعتی بعد از طوفن همه خونه سارا بودیم و بعد از برگزاری سور و سات یلدا به خونه اومدیم، از اونجا که این شب با شب شهادت حضرت رسول مصادف شده بود و ایام، ایام شهادت بود، شب چله خونه باباینا رو گذاشته بودیم برای بعد از تموم شدن ماه صفر.
چون به اعتقاد عزیزخانوم تا یک هفته چله است.
چهارشنبه به اتفاق مادر رفتیم خونه باباینا و یلدای اصلی رو برگزار کردیم.
مامان و بابا هم مثل هرسال زحمت کشده بودن و برای من و غزل هدیه گرفته بودن.
اینم هدیه زیبای من
یادم بماند امشب را
یلدا بود...
از همان شبها که همه گل میگویند و گل میشنوند.
یلدا بود...
از همان شبها که همه دور هم جمع میشوند.
یلدا بود...
شبی بلند برای تلاطم درون من.
خیالت راحت، کسی صدای مرا نشنید،
خیالت راحت، حرمتی را بی حرمت نکردم.
تنها خانهام ...
خانهام با فریادهایش...
خدای من...
یادم بماند امشب را ...
اولین زمستان مشترک دو زمستونی اسفندی.
شب چله امسال هم رسید.
من و تو امسال تو خونه خودمون و در کنار بهترینهامون سنت یلدارو جشن گرفتیم.
این زمستان چون اولین یلدای بعد از عروسی ما بود قرار بود تا مامان و بابا برامون شب چلهایی بیارن.
یلدا!
شب زایش مهر، زایش خورشید.
شب اول زمستان و بلندترین شب سال.
شبی که فردای آن با دمیدن خورشید، روزها بزرگتر شده و تابش نور ایزدی فزونی مییابد.