82. مرد من

 ماه‏هاست که خستگی هر هفته را به هفته ای دیگر میبری.

پنجشنبه ها و جمعه هایت هم همه کاری شده.

تلاشهایت را می ستایم، محبتت را باور دارم.

دوستت دارم، مرد مهربان من.

 

[ سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

81. دهمین ماهگرد حلقه‏هامون

امروز!

دهم آذرماه!

تو تبریک گفتی، هم دیشب و هم امروز بعد از جلسه.

این دهمین، دهمین ماهگرد حلقه هامون شد.

زمان را ببین، به همین سرعت ده ده شدیم.

و جالبتر اینکه امشب شبی زیبا خواهد شد بعد از یک روز پرکار پر جلسه.

با زیبایی که برای دیدنش شمارش لحظه ها را گم میکنم.

برای دیدن زیباترین فیلم زندگی دو نفره مان.

فیلم عروسی...

دهمین هایمان هر ماه خاطره انگیزتر می‏شود یکبار خاطره قلب بابا و این بار خاطره گرفتن فیلم عروسی بعد از هشت ماه انتظار.

خدایا یادم هست که همه روزهایم را به واسطه همان مناجاتی که در شروع صبح با هم داریم تو زیباتر از روز قبل برایم رقم میزنی.

یادم هست که نقاش همه تابلوهای ساعتهای عمرم تویی و هر روز زیباتر از قبل طرح می زنی.

 

 

[ يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۴۱ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

79. بزرگترین درد انسانها

گهگاهی دلم می‏گیرد از آدمهای بی شعور.

آنها که، طول فهم و درایتشان یک اپسیلون هم نمی‏شود.

آنها که آنقدر زخم بر روحشان دارند که هرچه می تازند هم عقده‏های روانیشان التیام نمی‏یابد.

بیچارگانی که صد برابر بیشتر از بیماران جسمی نیازمند دعا و شفای عاجلند.

چقدر بد حالند این جماعت.

حالا... این روزها...

اگر از من بپرسند بزرگترین درد انسان چیست؟ شاید بگویم بی‏شعوری.

شاید که نه!

حتما!

چون نه آمپول دارد، نه پزشک متخصص، نه ...

بدترین دردهای جسمانی را که داشته باشی برایت دارو هست و کمترین حسنش این است که همه در کنارت می‏مانند و دوستت دارند.

ولی این درد نه دارو دارد، نه کسی برایت می‏ماند.

شاید با یک نگاه عاقلان در صفی

یک خنده

و تکان سر به نشان تائید حماقت‏های همیشگی‏شان

از کنارشان گذشت.

شاید که نه حتما!

باید از کنارشان گذشت.

[ دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۶ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

78. پاییز این روزها

چقدر پاییز این روزها زیباست.

هرتکه حیات خدا یک رنگ شده، قرمز، نارنجی، مسی، زرد.

صدایش هم متحیر و دیوانه کننده است.

چشمهایم که میبینتش آرامش میگیرد.

پاهایم که می‏شنودش حس دویدن می‏کند.

چقدر پاییز این روزها زیباست.

شبیه روزهای عاشقی ...

آسمان ابریش ...

هوای دونفره‏ اش ...

پاییز این روزها عجیب زیباتر شده.

دلیلش چیست، نمیدانم.

 

[ سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۱۳ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

76. آبان ماه پر از تولد

 

آبان ماه علاوه بر اینکه تولد پدر (6 آبان) و مادر(4 آبان) بود، تولد جفت خواهرها هم بود.

تولد مریم عزیز 21 آبان و تولد سارای خوبم 23 آبان.

خواهرهای دوست داشتنی تولدتون مبارک.

 

 

[ شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۳۴ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

75. به یاد سهراب

زندگی خالی نیست

مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست

آری تا شقایق هست زندگی باید کرد ...

چقدر امروز دلم هوای سهراب داره.

یاد اون روزا بخیر، دوره راهنمایی...

یه تابلو از سهراب به دیوار اتاقم بود و مدام تو حال و هوای اشعارش بودم

اما الان به جرات میتونم بگم 5سالی هست که یک شعرم از سهراب نخوندم.

وقتی دنیای اجتماعیتو انتخاب میکنی

وقتی روحت درگیر کارهای صنعتی و مردونه میشه، طبیعیه که دیگه کم کم از دنیای هنر فاصله بگیری.

شاید اگر یکبار دیگه متولد میشدم یه هنرمند بودم...

 

[ سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۲۰ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

74. نهمین ماهگرد حلقه‏هامون

این دهمین روز از ماه آبان نهمین ماهگرد حلقه هامون بود.

صبح جمعه که بیدار شدیم نمیدونم خورشید از کدوم طرف در اومده بود یا چون هوا ابری بود اصلا در نیومده بود، بهرحال تو یادت مونده بود و تبریک گفتی ماهگرد حلقه هامونو. البته علاوه بر تبریک برنامه ریزی برای سینما و شام بیرون هم کرده بودی که به خاطر اینکه تو خونه خیلی کار داشتیم جشنمون با یه پیتزای خونگی و املتی که به خاطر شکستن بشقاب پیتزای دوم درست شده بود تو خونه انجام شد.

مرسی عزیزم به خاطر کمک‏ های دیروزت، خیلی خسته شدی.

[ شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۹ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

73. یاد عزیزان

شنبه 4 آبان بود که تولد مادر رو جشن گرفتیم.

امشب ...

دلم ریخت، وقتی گفتی مامان امروز ششم آبان میدونی چه روزی بود؟

روز تولد آقاجونمه.

خدا رحمتش کنه پدرتو.

خوشبحال همه اون پدر مادرایی که وقتی نیستن هم بچه هاشون به یادشونن و وقتی هستن براشون کم نمیذارن.

کاش ما هم اینطوری بمونیم.

خدایا انقدر به قلبامون وسعت بده که مهربونیو فراموش نکنیم، اونم مهربونی به بهترین‏های زندگیمون.

 

[ دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۱۳ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

72. سفر مشهد مهر 92

هرچند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروع مجدد است ...


ادامه مطلب
[ چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۴۹ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

71. روز عرفه 92

این روزها جه روزهای با عظمتی است ...

موسی به طور میرود ...

فاطمه به خانه علی ...

ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه ...

محمد با علی به غدیر ...

حسین با تمام هستیش به کربلا ...

خدایا چگونه سپاست گویم که عرفه‏ای دیگر فرصت بندگیم دادی.

خدایا چگونه سپاست گویم که عزیزانم را برایم حفظ کردی.

خدایا چگونه سپاست گویم که همواره برایم خیر، رحمت و برکت خواستی و من بنده قدردانی نبودم.

خدایا تو خود میدانی که مرا جز تو پناهی نیست.

بی پناهم مکن ...

[ سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۱ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]