167. شبهای قدر

شبهای قدر امسال هم گذشت.

همه این شبها دعای اول و آخرم سلامت و عاقبت به خیری شما بود، فرشته‏ های زمینی من.

دعاگویتان بودم به پاس همه آنچه مرا آموختید، ارزش شبهای قدر را در همان کودکی‏ها آموختم.

آن شبها که تا سحر کنارت بیدار می‏ماندم تا خداوند برایمان بهترین‏ها را مقدر کند.

روزه داری را تو به من آموختی و آنچنان این اعتقاد در من آمیخته که گرمای 40 درجه تابستان و 3 ساعت در راه بودن هم سستم نمی‏کند برای روزه‏ خواری.

این شبها با خودم عهد بستم اگر فرزندی داشتم در تمام این ماه و این شبها آداب تربیتی نسل نو را کنار بگذارم و بیاموزمش ارزش ماه خدا را.

حس این شبهایم ...

عالی بود و تو از همیشه به من نزدیکتر بودی.

[ جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

166. بیست و نهمین ماهگرد حلقه هامون

چه بهونه ای می‏تونه برای نوشتن اولین مطلبم قشنگ‏تر از این باشه که امروز 29 ماه از کنار هم بودنمون می گذره.

29 امین ماهگرد حلقه‏هامون مبارک سانازم.

خدایا ازت ممنونم به خاطر بانوی بی‏نظیری که به من دادی.

[ چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ ] [ MasouD ]
[ ۰نظر ]

165. سکوت

در مقابل خیلی چیزها باید سکوت کرد...

سکوت همیشه هم علامت رضایت نیست.

گاهی نادیده گرفتنه، گاهی نشنیده گرفتنه و گاهی هم هزاران هزار معنا داره برای کسی که بفهمه.

این روزها پاسخم به همه دروغها،دغلها، تقلیدها، اظهار فضل کردن‏ها، حرفها و حدیثها و... همه سکوت است.

وقتی من میدانم، وقتی همه میداند...

بگذار ...

بی خیال...

زندگی زیباست و زیباتر از آن عاشقانه‏ های دونفره ماست و  بی‏ اهمیت‏ ترین چیز این حوالی همین حواشی‏های روزمره زندگی است که دیگران نقش پردازیش می‏کنند.



[ سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۴ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

164. عالی هستی و الگو

امروز یک آفرین جانانه به خودم گفتم، محکم و رسا.

اینکه دیگران در تلاش باشند تا قالب تو رو به خود بگیرن، اینکه مدام در تکاپوی داشته ها و نداشته‏ های تو باشن، اینکه مدام بدنبال سلایق و علایق تو باشن تا به تو شبیه بشن. 

ببینند، رصدت کنند و در جستجوی تو باشن...

همه، همه و همه نشون دهنده یک چیزه... تو عالی هستی و الگو...

[ يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

163. پایان ناخوشایند وبلاگ ما در بلاگفا

نمیدونم بگم حالم خوبه یا بد؟

دوباره دارم می‏نویسم و این خوشحالم میکنه، ولی وقتی فکر میکنم که خاطرات بیش از یک سالم در blogfa نابود شده، دستام روی کیبورد خشک میشه و ذهنم جا می‏مونه.

نمی‏دونم چطور تونستم اعتماد کنم و چرا خودم اقدامی برای backup گرفتن انجام ندادم تا حالا بخش مهمی از زندگیمو نداشته باشم.


بیش از 2 ماه شد که صفحه ‏ای برای نوشتن خاطرات نداشتم و تو تمام این مدت امیدوارم بودم که همه چیز درست شه و دوباره از نو تو پیج خودم بنویسم، اما نه...

برای همین تصمیم گرفتم بلاگفا رو ترک کنم و حالا با کپی که از موضوعات دارم سعی میکنم کم کم خاطراتم رو از روز اول نگارش به اینجا منتقل کنم و بخش پاک شده رو هم دوباره بنویسم.



[ يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

162. رمضان 94

دلم دوباره برات پر میکشه.

ربنای دم افطار و دعای سحر...

خدایا امسالم بهم فرصت دادی و هم لیاقت مهمانی.

خسته میشم، گرسنه، تشنه و بی حوصله.

تایم خواب و زندگیم بهم میریزه.

اما همه اینا می ارزه به حس خوبی که بهم میدی، به اینکه بی واسطه و نزدیک کنارم حست می‏کنم.

من خیلی دوست دارم خدا...

[ جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

161. یادگاری دومین سالگرد ازدواجمون

تقدیم به همسر عزیزم:

غمگینی و غمگینم تنهایی و تنها
اونجایی ازم دوری دلگیرم و اینجا
دل بستم و وابسته ی دلبستگیاتم
تا خسته ای و خسته از این خستگیاتم
عاشق که بشی درد دلت درد کمی نیست
دردی مثه این درد که تو عاشقمی نیست


ادامه مطلب
[ دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

160. دومین سالگرد ازدواج

خدای من!!!!!  دوسال شد....

امروز صبح تا رسیدم شرکت مسعود زنگ زد و دوساله شدن عشقمونو نبریک گفت.

دوسااااااااااااااااااااااال با یک عالمه فراز و نشیب، ولی حالا که به عقب برمی‏گردم به اندازه یک چشم برهم زدن گذشته.


ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

159. سفر شمال خرداد 94

 از قبل برای مسافرت تعطیلات خرداد تصمیم گرفتیم ولی خوب چون عمه مولودی داشت بابا موافقت نکرد که چهارشنبه بریم و برای همین سفرمون موکول شد به پنجشنبه.


ادامه مطلب
[ شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

158. بیست و هشتمین ماهگرد حلقه ‏هامون

این ماهگرد که آمد در تب و تاب سفر بودیم و دومین سالگرد ازدواج.

مهر روزت مبارک همسرم.

[ يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]