137. تولد 10 سالگی آرمان عزیز
امشب تولد آرمان بود.
مسعود هنوزهم حالش بد بود از جمعه پیش تا حالا مریض بود. بعدازظهر لباسم که آماده شد از خونه مامانینا رفتم خونه تا آماده بشیم و بریم تولد.
مسعود انقدر حالش بد بود نتونست بیاد دنبالم و تا خونه تنها رفتم.
یکم که گذشت حالش بهتر شد و به اصرار من برای اینکه آرمان خوشحال باشه راه افتادیم.
مهمونی خوبی بود، خوش گذشت و حال و هوامون عوض شد.
آرمان غزیز و زیبای من تولدت مبارک.