67.بابای عزیزم

چشمهایم پر از اشک می‏شود ...قلبم سنگینی میکند و نفسم به شماره میافتد...

 همه می‏گویند مادر بودن سخت است، پدر بودن سخت است...

اما من می‏گویم: فرزند بودن شاید از همه سخت‏ تر است...

آن هم فرزند دختر بودن...

آن هم وقتی قلب پدر نای تپیدن نداشته باشد...

حاضری قلبت را بدهی تا کوچکی و اندکی از سایه سرت کم نشود.

چشمهایم که پر از اشک می‏شوند بیشتر سپاست می‏گویم.

یادم می‏آید که هنوزم مرا به یاد داری...

یادم می‏اوری که گاهی تجربه کنم حس عشق، به عزیزانم را

یادم می‏اوری که بودن را، زیستن را، شاد بودن را و مهمتر از همه سلامتی را قدر بدانم

خدایا چگونه سپاس گویمت برای اینهمه بزرگی

اما هم تو میدانی و هم من

که بدون او هیچم...

الهی به آنچه می‏دانی تابش را ندارم امتحانم مکن.

به آنچه میدانی بیشتر از طاقت من است مرا نیازما.

که نمی‏خواهم بنده شرمنده تو باشم.

یا رب العالمین

ایاک نعبد و ایاک نستعین

[ شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

66. سه تارم

ساعات پایانی یک روز پرکار ...

ایمیلم را برای آخرین بار چک میکنم...

یک فایل با حجم زیاد تا میخواهم ناله کنم که این دیگر چیست؟!!!

اسم شهناز به چشمم میخورد،  فایل صوتی که باز میشود صدای موسیقی گوشم را نوازش می‏دهد که با دستان هنرشناس استاد شهناز نواخته شده...

چشمهایم پر از اشک می‏شود.

روزهاست من و تو در عین نزدیکی از هم دوریم، روزهاست که در آغوشم نیامده ای و دستانم نوازشت نکرده...

دلم عجیب نوایش مرغ سحری است...

دلم عجیب تو را میخواهد...

 

[ يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۵۳ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

65. پنجمین پاگشا

امروز برای پاگشا خونه عموهادی دعوت بودیم.

دوشنبه که برای ملاقات مونا و دیدن امیرعلی بیمارستان بودیم، زن‏عمو ناهید زنگ شد و برای پنجشنبه دعوتمون کرد.

شب خوبی داشتیم، جوجه کباب سنتی در حیاط و تخت و قلیونو و دورهمی پر از خنده و شادی.

حسابی به هممون خوش گذشت. عمو مامان و بابا و سارا و احمد و غزل رو هم دعوت کرده بود.

[ پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

64. تولد امیرعلی عزیز

امروز، امیرعلی ما چشمای زیباشو گشود و پا به هستی گذاشت تا با حضورش همه مارو خوشحال کنه.


ادامه مطلب
[ دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۴ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

63. روز دختر 92

امروز، روز توست

روز زیبای آفرینش ...

روز دختر ...

خداوند به اندازه تمام زیبایی‏های هستیش دختر را آفرید تا پاکی و مهربانیش تبلور عشق خالق باشد به مخلوق.

و درهای بهشت ملکوتیش را یک به یک گشود بر روی پدران و مادرانی که قسمتشان پاکی آفرینش بود.

زیبای مهربان من

دردانه قلبم

ترانه محبوب زندگیم

غزل عزیزم

روزت مبارک

[ شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

62. هفتمین ماهگرد حلقه‏هامون

10 شهریور، بازهم ماه دیگر و 10 دیگر.

امروز هفتمین شد. 7 ماه از ما شدن گذشت.


ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

61. حس و حال منه، اما نمی‏دونم

توام میپرسی (رقیه).

به صورتم نگاه میکنیو میگی: ساناز خوبی؟ 

چرا دیگه جرقه نمیزنی. چرا دیگه بپر بپر نمیکنی. تو انرژی داشتی میدیدمت خیلی حال میکردم.

نگات میکنمو با چشمام می گم که خوبم.


ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۴۱ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

60. چهارمین پاگشا

امروز به مناسبت پاگشا مهمان عزیز بودیم، البته خونه مامان.

از همون اولین هفته بعد از عروسی عزیز به مامان گفته بود هروقت صلاح دونست ما رو برای پاگشا دعوت کنه، چون قرار بود دورهمی خونه مامانینا باشه و مامان هم کارهاشو بکنه.

این هفته پاگشای ما با قیمه دوست داشتنی و خوشمزه مامان انجام شد و عزیز مسببش بود.

دلم میخواست...

خدایا پدربزرگمو ببخش و بیامرز.

[ چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

59. ما و قضاوتهایمان

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.

متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ می کند، آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود و شکایت کند.

اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار می کند.

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولو کوئیلو


ادامه مطلب
[ دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

58. ششمین ماهگرد حلقه‏هامون

یه دو رورزی از دهم می گذره اما به دلیل نبود امکانات مجبورم  امروز ماهگرد حلقه هامونو ثبت کنم. همسر عزیزم ، امیدوارم خدا توفیق بده از این به بعد همه مناسبات ها یادم بمونه

به خاطر منم شده مواظب خودت باش.

[ شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۱ ق.ظ ] [ MasouD ]
[ ۰نظر ]