60. چهارمین پاگشا

امروز به مناسبت پاگشا مهمان عزیز بودیم، البته خونه مامان.

از همون اولین هفته بعد از عروسی عزیز به مامان گفته بود هروقت صلاح دونست ما رو برای پاگشا دعوت کنه، چون قرار بود دورهمی خونه مامانینا باشه و مامان هم کارهاشو بکنه.

این هفته پاگشای ما با قیمه دوست داشتنی و خوشمزه مامان انجام شد و عزیز مسببش بود.

دلم میخواست...

خدایا پدربزرگمو ببخش و بیامرز.

[ چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

59. ما و قضاوتهایمان

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.

متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ می کند، آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود و شکایت کند.

اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار می کند.

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولو کوئیلو


ادامه مطلب
[ دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

58. ششمین ماهگرد حلقه‏هامون

یه دو رورزی از دهم می گذره اما به دلیل نبود امکانات مجبورم  امروز ماهگرد حلقه هامونو ثبت کنم. همسر عزیزم ، امیدوارم خدا توفیق بده از این به بعد همه مناسبات ها یادم بمونه

به خاطر منم شده مواظب خودت باش.

[ شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۱ ق.ظ ] [ MasouD ]
[ ۰نظر ]

57. اولین افطاری خانه ما

واقعا الان تو آمپاسم.

موندم ساناز این همه انرژی رو از کجا آورده (هر چند پنجشنبه یه کم خوابیده بود البته فقط یه کم) اما نمی‏دونید چه کولاکی کرد جمعه، اونم با زبون روزه، واقعا ازش ممنونم.


ادامه مطلب
[ شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۲۵ ق.ظ ] [ MasouD ]
[ ۰نظر ]

56. همین کافیه ...

تا میام هواسمو جمع کن یه متن خوب بنویسم  کار پیش میاد برام . فقط همینو بگم فک کنم کافی باشه :

دوستت دارم.

[ سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۵ ب.ظ ] [ MasouD ]
[ ۰نظر ]