208.هوا تو کردم

این روزهایم همه با توست

چشم هایم را که میبندم تویی

میگشایم تویی

راه میروم تویی

قرآن میخوانم تویی

زیارت عاشورا میخوانم تویی

صدای اذان موذن زاده بلند می‏شود تویی

لحظه لحظه‏ام تویی

کاش برایم بگویی آرامی، شادی

دلم دستانت را میخواهد، پاهایی را که سر بر آن می‏گذاشتم و تو، نوازشم میکردی.

دلم حمایت های نابحق تو را میخواهد، من لوس میشدم و تو بی وقفه از من تعریف میکردی.

عزیز!

دلم بی اختیار تو را میخواهد.

[ شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۹ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

206. روزهای سخت بی تو

این روزها حوصله خودم را هم ندارم، حامد را هم بدرقه خانه دامادی کردیم.

روزهای شادی که در انتظارش بودیم هم، به حسرت و اندوه گذشت و هنوز هم لباس آماده عزیز برای عروسی حامد ...

این روزهایم همه با حسرت است و ترس

حسرت آغوش دوباره عزیز، ترس از لحظه تنهایی عزیز...

دیوانه شده‏ام.

روزها فقط برایم میگذرند، مرتب از خودم می‏پرسم من خوب بودم، از من راضی بود.

چیزی نگفتم که رنجیده از من رفته باشد...

عمه میگفت آخرین پنجشنبه که پیشش بوده  عزیز از محبت من میگفته و اینکه، من طوری محبت میکنم که با همه فرق دارد.

دلم یک گنبد طلایی می‏خواهد و یک گوشه دنج برای ساعتها گریه کردن و آرام شدن.

شاید هم تلی خاک برای ساعت ها درد و دل با تو.

[ يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

196. روزهای آمدنت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[ دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

187. حس خوبیه

هوای امروز، اتفاقات امروز، کاش...

حس خوبی داشتم...

حس خوبیه ... ببینی یه نفر همه رو بخاطر تو پس زده

واسه ی رسوندن خودش به تو همه ی راه و نفس نفس زده 

حس خوبیه

حس خوبیه... ببینی یه نفر واسه انتخاب تو مصمم

دستتو بگیره و بهت بگه موندنش کنار تو مسلمِ

 حس خوبیه


ادامه مطلب
[ شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۷ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

61. حس و حال منه، اما نمی‏دونم

توام میپرسی (رقیه).

به صورتم نگاه میکنیو میگی: ساناز خوبی؟ 

چرا دیگه جرقه نمیزنی. چرا دیگه بپر بپر نمیکنی. تو انرژی داشتی میدیدمت خیلی حال میکردم.

نگات میکنمو با چشمام می گم که خوبم.


ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۴۱ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

55. هواتو کردم

 دلم میخواد تو بغلت یه اقیانوس گریه کنم تا حالم بهتر شه و بازم گرمای بودنتو احساس کنم.

دلم خیلی هوا تو کرده، خیلی، خدا، فقط خودتی که میدونی چقدر بهت وابستمو دوست دارم.


هواتو کردم

منه حیرون تو اینروزا هواتو کردم

دلم میخوادت

میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم

 


ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

44. من و احساسات ناشناخته ‏ام

دیشب دوباره نمیدونم چم بود؟

دیگه تو دستشویی زدم زیر گریه، مسعود هرچی زد به درو گفت چی شده، چرا گریه میکنی، گفتم نمیدونم.

واقعا نمیدونما!

همش یه بغضی میشینه تو گلوم که میخواد خفم کنه و تا گریه نکنم آروم نمیشم.

همه میگن طبیعیه، بخاطر تغییر، بخاطر شرایط جدیده

ولی ...


ادامه مطلب
[ جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]