53. یکشنبه 23 تیرماه و هفتمین روز ماه عسل

امروز روز هفتم و آخرین روز حضور در kl 

 صبح از خواب که بیدار شدم یه کم جمع و جور کردم و بعد سر لپ تاپ بودم.

ناهارو خوردیم و با آیدین و مسعود رفتیم بیرون امروز یک برنامه فشرده داشتیم.


ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

52. شنبه 22 تیرماه ششمین روز ماه عسل

روز ششم حضور در  kl

امروز قرار بود طبق برنامه از mid valley دیدن کنیم و شب هم بریم یه کلاب ایرانی به نام  shisha lounge


ادامه مطلب
[ شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۹ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

51. جمعه 21 تیرماه پنجمین روز ماه عسل

امروز روز پنجم حضور در kl است.

روزی پر از شادی و لذت گذشت.

صبح ساعت 9:40 از خواب بیدار شدیم و با تاکسی که خبر کرده بودیم ساعت 10:45 به سمت سان وی لاگون به راه افتادیم.

مسیر حرکت مثل سایر روزها زیبا و سرسبز بود، سان وی لاگون هم که به اندازه یک شهر زیبا و دیدنی.


ادامه مطلب
[ جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

50. پنجشنبه 20 تیرماه چهارمین روز ماه عسل

امروز روز چهارم حضور ما در kl

صبح بریتانی برامون تاکسی خبر کرد و ما رفتیم به سمت klcc، طبق برنامه قرار بود امروز آکواریومو ببینیم.

تاکسی ما رو اونجا پیاده کرد و با تهیه دو بلیط 50 رینگتی وارد آکواریوم شدیم.


ادامه مطلب
[ پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

49. چهارشنبه 19 تیرماه سومین روز ماه عسل

امروز روز سوم حضور در  kl

خاله که برگشته ایران و آیدین هم برای عکسای تبلغاتی puma رفته استدیو.

من و مسعود طبق قرار قبلی با راننده ایی که روز اول مارو از فرودگاه آورد خونه خاله،اومدیم  putrajaya


ادامه مطلب
[ چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

48. سه شنبه 18 تیرماه دومین روز ماه عسل

صبح خاله ساعت 8:30 از خواب بیدارمون کرد و 9:30 رفتیم بیرون.

 سر خیابون تاکسی سوار شدیم و تا داخل شهر رفتیم و از اونجا بلیط اتوبوس گرفتیم برای  genting highland


ادامه مطلب
[ سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

47. دوشنبه 17 تیرماه اولین روز ماه عسل

خدایا من! چقدر زیباست.

وقتی با دستور خانم مهماندار کاور پنجره رو کنار زدیم منظره زیبایی از ابرا دیدم این ابرا با همه ابرایی که تا حالا دیده بودم فرق داشتن، همیشه وقتی کوچولو بودم و کارتون خرسای مهربونو می داد آرزو داشتم منم یه روز تو ابرا سر بخورم و حالا آرزوم داشت برآورده می شد. و من در تکه ایی از بهشت خدا بودم.

امروز حدود ساعت 11:30 به فرودگاه kl رسیدیم بعد از یک شب وحشتناک، مسعود به خاطر مشکلی که براش پیش اومده بود کل شبو نخوابید و انقدر تکون خورد و رفت و آمد کرد نذاشت منم بخوابم، انقدر حالم بد بود که احساس میکردم  یه گله مگس وحشی به مغزم حمله کردنو ویزویز میکنن.

بالاخره با همه سختیا پرواز نشست.


ادامه مطلب
[ دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

46. ماه عسل

نمیدونم چی شد؟ چه طوری شد ولی بهرحال امام رضا طلبید و ما عزم سفر شدیم.

قصد سفر داشتیم اما نه خیلی مطمئن برای مالزی و نه به این زودیا اما چهارشنبه به عمو علی زنگ زدمو تا فهمیدم خاله نوزدهم بر میگرده ایران و عمو علیم تا برسه مالزی عازم استرالیاست، عزم  جزم کردم برای رفتن.

کلی سایتو آژانسو گشتیم و بعد از یک پنج شنبه بعدازظهره بد و لعنتی، بالاخره برای یکشنبه ساعت 11:20 شب با یه قیمت مناسب  بلیط کوالا گرفتیم.

شنبه بعد از اومدن از شرکت سارا و غزل اومدن کمکم و هم خریدامو کردم و هم یکم وسایلمو جمع کردم، بابا هم زحمت کشید و بلیطامونو از آژانس گرفت.

یکشنبه روز پرکاری بود، از صبح درگیر کارای بانکی بودم برای عوارض خروج از کشور و حواله دلار مسافرتی، از اونجا برگشتم تهران برای جلسه و بعد از اون هم رفتم خونه و تا بعد از ظهر مشغول جمع و جور کردن خونه و وسایل سفر بودم.

از خونه با سارا و غزل رفتیم سمت خونه بابا و از اونجا به اتفاق بابا و مامان اومدیم فرودگاه، امشب شب تولد غزل خانومم هست.

الان اینجا منتظریم تا گیت پرواز باز شه و ما ماه عسلمونو شروع کنیم.

 با و مامان هم با سارا و غزل رفتن خونشون، تا تولدو غزلو جشن بگیرن.

عشق خاله 120 ساله شی ان‏شاالله.

[ يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]