312. یلدای 96

شرح در http://ssamas.niniweblog.com/ با همین عنوان

[ پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

272. یلدای 95

یلدا...

برای این یلدا هم خونه سارا دعوت بودیم و هم خونه آقا محمد.

اما با توجه به حالم و اینکه سال پیش رو هم خونه آقا محمد بودیم، تصمیم گرفتیم امسال بریم خونه سارا.


ادامه مطلب
[ چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

207. یلدای 94

برای یلدای امسال آقا محمد به مسعود گفته بود که خونشون دورهم باشیم، قرار شد اگه باباینا برنامه ای نداشتن بریم.

عمه گفت چون یلدا وسط هفته هست برنامه دورهمی رو میذارن برای روز پنجشنبه بعداز بهشت زهرا و خیرات.

بابا هم گفت شما به مهمونیتون برسید، باز من و مسعود اصرار کردیم که شب چله، اول شب یا آخر شب پیش بابا و مامان باشیم، اما از اونجا که این زن و مرد خلق شدن برای گذشتن از حق و حقوق و دلخوشی‏هاشون گفتن نه، برید مهمونی.

دوشنبه از تایم استخرم استفاده کردم و بعد ازظهر هم زودتر برگشتم خونه تا به ترافیک شب چله نخورم، یک کمی استراحت کردم و بعدهم آماده شدم و مسعود که اومد رفتیم قنادی و بعد هم خونه آقا محمد و مونا جون که برای اون شب خیلی زحمت کشیده بودن.

سبزی پلو ماهی شب چله رو خوردیم و بعد هم بقیه سور و سات یلدا و شب خوبی سپری شد.


ادامه مطلب
[ جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۳۵ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

136. یلدای 93

شب یلدا ساعتی بعد از طوفن همه خونه سارا بودیم و بعد از برگزاری سور و سات یلدا به خونه اومدیم، از اونجا که این شب با شب شهادت حضرت رسول مصادف شده بود و ایام، ایام شهادت بود، شب چله خونه باباینا رو گذاشته بودیم برای بعد از تموم شدن ماه صفر.

چون به اعتقاد عزیزخانوم تا یک هفته چله است. 

چهارشنبه به اتفاق مادر رفتیم خونه باباینا و یلدای اصلی رو برگزار کردیم.

 مامان و بابا هم مثل هرسال زحمت کشده بودن و برای من و غزل هدیه گرفته بودن.

اینم هدیه زیبای من

[ چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

135. یلدای 93

یادم بماند  امشب را

یلدا بود...

از همان شب‏ها که همه گل می‏گویند و گل می‏شنوند.

یلدا بود...

از همان شب‏ها که همه دور هم جمع می‏شوند.

یلدا بود...

شبی بلند برای تلاطم درون من.

خیالت راحت، کسی صدای مرا نشنید، 

خیالت راحت، حرمتی را بی حرمت نکردم.

تنها خانه‏ام ...

خانه‏ام با فریادهایش...

خدای من...

یادم بماند امشب را ...

[ يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۱ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

83. اولین یلدای مشترک 92

اولین زمستان مشترک دو زمستونی اسفندی.

شب چله امسال هم رسید.

من و تو امسال تو خونه خودمون و در کنار بهترینهامون سنت یلدارو جشن گرفتیم.

این زمستان چون اولین یلدای بعد از عروسی ما بود قرار بود تا مامان و بابا برامون شب چله‏ایی بیارن.


ادامه مطلب
[ يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۲۶ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

1. یلدا، شروع نوشتن عاشقانه ‏ها

یلدا!

شب زایش مهر، زایش خورشید.

شب اول زمستان و بلندترین شب سال.

شبی که فردای آن با دمیدن خورشید، روزها بزرگتر شده و تابش نور ایزدی فزونی می‏‏‏یابد.


ادامه مطلب
[ شنبه, ۲ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۵۸ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]