140.نهمین پاگشا

برای این پنجشنبه به نیت پاگشا خونه عمه مرضیه دعوت بودیم باتفاق مامان، باباریال سارا، احمدآقا و غزلم.

دخترای با سلیقه عمه کلی زحمت کشیده بودن و انقدر همه چیز متنوع و خوشگل بود که دلم نیومد از همش نخوریم.

شب حوب ما سپری شد و با تشکر از عمه، آقا مرتضی و دخترا به پایان رسید.

[ پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

121. هشتمین پاگشا

خاله شعله و عمومهدی زحمت کشیدن و برای پاگشا امشب مهمونشون بودیم.

خاله هفته پیش هماهنگی ها روانجام داد و چند روزمونده بود آدرس سفره خونه سنتی رو برام فرستاد که نزدیک فلکه دوم صادقیه بود.

کامی و شادی جون و حامد و آیداجان هم بودن.

البته به دلیل شهادت موسیقی زنده پخش نمیشد ولی فضای دلنشین و آرامی داشت و شب خوبی رو کنار فرزانه ها گذروندیم.

مرسی خاله جون مرسی عموجون

[ جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۷ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

111. هفتمین پاگشا

امشب رو شام مهمون خاله لادن و عموعلی بودیم.

خاله چند شب پیش باهام تماس گرفت و چک کرد که برای پنجشنبه برنامه‏ای نداشته باشم و برای امشب به صرف شام به سفره خانه شبستان دعوت شدیم.

مامانی هم همراه خاله و عمو اومده بود.

برنامه شبستان در پارتهای مختلف برای سلیق‏های مختلف اجرا شد.  از خواننده‏هایی هم که اون شب برنامه اجرا می‏کردن اقای حصیری رو شناختم و بخش مهیج برنامه‏ ها هم حضور حمید ماهی صفت بود، که مهمان افتخاری اون شب شبستان بود و حسابی ما رو خندوند.

از ساعت 7 تا 11:30 شب ککاملا سرگرم شدیم و خوردانی‏های فراوان هم در تایم برنامه سرو شد و واقعا همه چیز عااااااااااالللللللللللللللللییییییییییییییی بود.

امیدورام یه روزی بتونم محبت‏های عموعلی و خاله لادن رو جبران کنم.

مرسی خاله جونم، مرسی عمو جونم.

[ پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

104. ششمین پاگشا

عمه مهناز 12 فروردین مارو برای پاگشا دعوت کرد خونشون.

کلی هم زحت کشیده بود و انواع و اقسام غذاهای خوشمزه رو درست کرده بود. من که یک عالمه فسنجون خوردم.

عزیز هم پیشمون بود و حسابی بهمون خوش گذشت.

البته سارا و احمد و غزل و مامان و بابا هم بودن.

[ سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

65. پنجمین پاگشا

امروز برای پاگشا خونه عموهادی دعوت بودیم.

دوشنبه که برای ملاقات مونا و دیدن امیرعلی بیمارستان بودیم، زن‏عمو ناهید زنگ شد و برای پنجشنبه دعوتمون کرد.

شب خوبی داشتیم، جوجه کباب سنتی در حیاط و تخت و قلیونو و دورهمی پر از خنده و شادی.

حسابی به هممون خوش گذشت. عمو مامان و بابا و سارا و احمد و غزل رو هم دعوت کرده بود.

[ پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

60. چهارمین پاگشا

امروز به مناسبت پاگشا مهمان عزیز بودیم، البته خونه مامان.

از همون اولین هفته بعد از عروسی عزیز به مامان گفته بود هروقت صلاح دونست ما رو برای پاگشا دعوت کنه، چون قرار بود دورهمی خونه مامانینا باشه و مامان هم کارهاشو بکنه.

این هفته پاگشای ما با قیمه دوست داشتنی و خوشمزه مامان انجام شد و عزیز مسببش بود.

دلم میخواست...

خدایا پدربزرگمو ببخش و بیامرز.

[ چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

43. سومین پاگشا

الان، این روزا به یه خواب عمیق و بی دغدغه نیاز دارم.
یه استراحت طولانی
یه جای ساکت
خودم و خودم
با بالش قدیمیم
بایک عالمه اکسیژن خالص
 
که روحمو تازه کنه
 

دلم یه جای سبز و رویایی میخواد
یه آسمون آبی آبی
 
یه دریای آبی آبی

یه زمان برای ریکاوری
برای دوباره نو شدن
برای دوباره ساناز شدن


ادامه مطلب
[ سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

42. دومین پاگشا

خیلی برام جالبه.

اگه یه خونه 400 متری هم بود مطمئنم انقد کار نداشت.

ولی این خونه 70 متری ما قرار نیست جمع و جور شه.


ادامه مطلب
[ جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

40. اولین پاگشا

روز چهارشنبه از سرکار رفتم خونه بابام.

سارا و غزل هم بودن.

یه استراحتی کردمو با سارا رفتیم خرید.

شب مسعود هم اومد و همه با هم شام خوردیم و مسعود بعد از شام برگشت خونه و من موندم.

بر اساس سنت خانوادگی ما هممون باید چهارشنبه و پنجشنبه اونجا باشیم که البته روز پنجشنبه بقیه دختر عموها و دختر عمه‏ها هم به جمع ما اضافه میشن و همه چند ساعتی دور همیم.


ادامه مطلب
[ جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۱۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]