169. سفر شمال تابستان 94 (تعطیلات عید فطر)

چهارشنبه ساعت یک بود که مسعود بهم زنگ زد و گفت برای شمال برنامه ریزی شده و من دوست دارم برم یانه؟ چون از قبل‏تر با مامان و سارا برای تعطیلات عید فطر برنامه ریخته بودیم که بریم جاده چالوس برای ناهار.

مسعود گفت اول به مامان زنگ بزنم چون قبلا با اونها هماهنگ کرده بودیم و اگر همه چی اوکی بود بهش خبر بدم. 

از شرکت 2 راه افتادم و چون برای جمع کردن وسایل باید پنجشنبه زودتر برمی‏گشتم خونه، دیگه منتظر سرویس نشدم که برم خونه و ماشین بردارم و از کرج رفتم خونه بابا.

سارا و غزل هم رسیده یودن و من که از تشنگی و گرما داشتم هلاک می‏شدم تا افطار خوابیدم.

افطاری آخرین پنجشنبه ماه رمضان هم آش دوغ بود، بعد از شام مسعود رفت و قرار شد ماشینو ببره و فردا زودتر بیاد دنبالم.

پنجشنبه خونه که رسیدم ساعت 7 بود. مشغول آماده کردن وسایل سفر شدم، قرار بود شام بریم بیرون که چون خیلی کارا مونده بود به مسعود گفتم خاله مریم رو برداره و بعد هم شام بگیره و بیاد.

بعد از شام مسعود خوابید تا بتونه فردا رانندگی کنه و من هم تا خود صبح بیدار بودم و اصلا زمانی نموند که بخوابم. تا وسایلو جمع کردم و خونه رو مرتب و دوش گرفتم ساعت 3:30 شده بود.

ساعت 4:40 از خونه حرکت کردیم به سمت انزلی و بعد از چند جایی توقف در جاده و صرف صبحانه و گشتن دنبال ویلا مناسب، ساعت 1:30 مستقر شدیم.

بعد از ناهار رفتیم دریا، که البته خیلی آروم نبود و موجها به شدت سنگین بود، انقدر که وقتی از آب بیرون اومدم حسابی خسته بودم. از بعداز ظهرم کم کم بارون گرفت. 

شنبه صبح ساعت 7:30 با مادر و خاله و مسعود رفتیم داخل شهر برای خوندن نماز عید، ولی چون هرجا رسیدیم نماز شروع شده بود دوباره برگشتیم خونه و در بالکن ویلا نمازو خوندیم که با هوای لطیف اون روز و نم‏نم بارون صبحگاهی خیلی به من چسبید. یاد بابابزرگ افتادم که همیشه عیدفطر با نون داغ از نماز برمی‏گشت و براش فاتحه خوندم.

بعد از صبحانه چون نمی‏شد از دریا استفاده کرد و بارون می‏بارید رفتیم اسالم و از اونجا هم خلخال.

از طبیعتت زیبای جاده کلی لذت بردم و بعد از صرف ناهار تو مسیر برگشت توقف داشتیم چای و آش دوغ و قلیان و بعدهم کلی عکس.

ویلا که رسیدم ساعت 7 شده بود.

چون مسعود مرخصی نداشت و باید دوشنبه می‏رفت سرکار. من و مسعود صبح امروز 7:30 راه افتادیم و در یک جاده خلوت با هوای عالی دو نفره ساعت 1:30 خونه بودیم. 

اینم از دومین سفرشمال امسال، همه چیز خیلی خوب و عالی بود و خوش گذشت.


ادامه مطلب

[ يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی