226. روز من

بعد از یکسال دوباره همه کنار هم جمع شدیم تا کارنامه عملکردمونو ببینیم.
هر چند 93 مثل 91 برای ما به بهترین شکل سپری شده بود اما اتفاقات ابتدای امسال تا حدود زیادی شیرینی 93 ور در کاممون تلخ کرد.
تحلیل ها طی شد، ارائه حوزه های مختلف و پنل تخصصی با شور همیشگی مهندس ... و اینبار حضور افتخاری رئیس بزرگ آقای دکتر ....
بخش آخر هم که تقدیر بود.
اول از همه از پرسنل زحمت کش پروژه های جنوب که تو اون شرایط سخت و طاقت فرسا بیشتر سال رو سر میکنن و بعد هم ...
شرکت من به عنوان شرکتی که بیشترین رشد  رو داشته و من به عنوان سرپرست برتر...
افتخار امروز من وفای به عهدم بود که روز اولی که در این مجموعه وارد شده بودم قول داده بود این جایزه رو بگیریم و امروز من در جمع بزرگان ... کشور و از دست خود آقای دکتر ... لوح تقدیر و هدیه گرفتم.
دلم میخواست از خوشحالی فریاد بزنم.

اما حقیقتش اون چیزی که بیشتر از همه شادم میکرد چهره خوشحال بابا و مامان بود.
فیلمو که نگاه میکردن تو چشماشون حس رضایت موج می‏زد، یه شکر پرسپاس به خاطر به ثمر نشستن زحماتشون.
الهی شکر...

بعد از کلی ذوق و تعریف چی شد و چی نشد همایش، چند ساعتی عمیق خوابیدم یه خواب خوب خونه پدری.
مسعود هم از همون صبح ساعت به ساعت بهم زنگ می‏زد تا ببینه نتیجه چی شده و کلی به خاطر اتفاق امروز خوشحال بود.

خدایاشکرت، شکرت، شکرت.
من خیلی دوست دارم خدا.


ادامه مطلب

[ پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰ ]

بخش نظرات اين مطلب
هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی