250. چهل و یکمین ماهگرد حلقه هامون

امروز هم رسید...

چهل و یکمین ماهگرد...

امشب مهمان بودیم به ضیافت افطار آخرین پنجشنبه ماه مبارک رمضان و باز هم  آش رشته خیراتی پنجشنبه های مامان.

این هفته عمه هم حلوا پخت برای خیرات.

خودش که بود همه چیز باید سرموقع انجام میشد، 

همان طور که یادمان داده بودی همه چیز انجام شد.

هزینه تنور نان داغ برای سفره افطار روزه داران خیرات شب نوزدهم و بیست و یکم.

خیرات پنجشنبه های ماه رمضان، 

بوی نذری و خیرات هم  از خانه خودت بیرون رفت.

وای که چقدر دلم میگیرد بی تو...


ادامه مطلب
[ جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ق.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

226. روز من

بعد از یکسال دوباره همه کنار هم جمع شدیم تا کارنامه عملکردمونو ببینیم.
هر چند 93 مثل 91 برای ما به بهترین شکل سپری شده بود اما اتفاقات ابتدای امسال تا حدود زیادی شیرینی 93 ور در کاممون تلخ کرد.
تحلیل ها طی شد، ارائه حوزه های مختلف و پنل تخصصی با شور همیشگی مهندس ... و اینبار حضور افتخاری رئیس بزرگ آقای دکتر ....
بخش آخر هم که تقدیر بود.

ادامه مطلب
[ پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

222. خبرهای خوب

بهترین اتفاق امروز...

یه روزایی تعدادمون خیلی کم بود، 3 یا 4 نفر، من که اومدم 70 یا 80 نفر و حالا امروز با مدیریت خوب مهندس ... شدیم یه جامعه تقریبا 400 نفری در دل شرکت پرافتخار ...
هر کدوم از ما با رسالتی که داریم در گوشه ای از این مرز و بوم در تلاشیم تا همه سلامت به خونه هاشون برگردن.

و من لحظه لحظه زندگیم خدا رو شکر کردم به خاطر حضور در این مجموعه، به خاطر توانایی که خدا بهم داد و با تکیه بر بنیه علمی و تجربم تونستم جذب این مجموعه بشم و حالا در آخرین روزهای سال 94 بعد از شش سال خدمت در .... خبرهای خوبی می‏شنوم از برتر شدن و بهتر بودن.

خوندن پیامهای مهندس، زیباترین لحظات امروز رو برام ساخت و خستگی یک روز پرکار از تنم بیرون رفت، خدا رو یکبار دیگه از ته دل شکر کردم به خاطر همه آدمهای خوب اطرافم که ازشون انرژی مثبت میگیرم، کمک میگیرم برای رشد خودم برای ارتقا شرکتم و برای بهتر بودن.

خدای عزیزم شکرت.
[ يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۱نظر ]

218. محل کار دوست داشتنی من

جلسه شنای امروز عالی بود و تونستم یک شنای دیگرو کامل یاد بگیرم. امروز همه خوب بودیم و مربی کلی ازمون تعریف کرد.

بعد از یک شنای دلچسب و برف سپیدی که زمین شرکت رو کم کم می‏ پوشوند، چیز دیگه‏ ای که حالمو خیلی خوب کرد تعریفهای پریساجون از مهد شرکت بود، پری که بعد از مرخصی زایمان هفته های اول برای بی قراری های یاسمن و سپردنش به مهد نگرانی های زیادی داشت امروز با گذشت چندهفته کاملا خیالش راحت بود و از برنامه هایی که مهد برای یاسمن گذاشته بود، تعریف میکرد و میگفت انقدر با حوصله برای یاسمن وقت میذارن و باهاش بازی میکنن که گاهی فکر می کنم حتی اگر خودم هم تو خونه بودم هم چنین حوصله ای نداشتم. جالب تر از همه فیلمی بود که از مربی های مهد و یاسمن دیدیم. 

وقت گذاشتن و تلاش عمو موسیقی برای برقراری ارتباط با یاسمن و بالاخره کشفی که برای آروم کردن یاسی خانم داشتن،جالب بود.

دریافت


ادامه مطلب
[ دوشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

201. پست 200

200 تا پست شد...

با کلی خاطرات...

این دیماه وبلاگ نویسیم 3 ساله می‏شه و خوشحالم که با تمام دغدغه ها و سرشلوغی‏ها به نوشتن ادامه دادم.

راستش چند وقتی که بلاگفا نبود خیلی اذیت شدم، هم بخشی از خاطراتم رفت و هم جایی برای نوشتن نبود.

تو این مدت خیلی سعی کردم تا بر اساس فهرستی که داشتم خاطرات رفته رو هم بازنویسی کنم و خدا رو شکر که همش جمع و جور شد و حالا کم کم دارم از کل مطالبم کپی تهیه میکنم تا دیگه هیچ اتفاقی براشون نیافته.

اینم از پست 201 و پشت سر گذاشتن 200 شماره پست

[ شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

197. پایان کاری هفته

اصلا اسفندیه به نوشتناش.
نمیدنم چرا اینطوریه، ولی نوشتن بخشی از وجودمه.
با نوشتن آروم می‏شم، با نوشتن حرفامو میزنم و با نوشتن...
این هفته بعد از یک روز مرخصی هرچند خیلی بد آغاز شد، اما خوب پیش رفت و پایان خوبی داشت.
یکشنبه بد بد گذشت، اما شنای عالی دوشنبه و جلسه امروز حسابی سرحالم آورد.
و البته اتفاقاتی که پیش اومد بهم ثابت کرد که خدا واقعا برحقه...

ادامه مطلب
[ چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

195. عزیزه خانوم سمیعی

راستش دیشب خیلی خجالت کشیدم.

مامان از لابه لای مدارک قدیمی بابابزرگ دیپلم مادربزرگشو پیدا کرده بود. یه سند با نگارش فوق‏العاده که برای من خیلی جالب بود و البته بخشی از هویتم.

با خودم گفتم نگاه کن عزیزه خانوم چه سالی دیپلم داشته و حالا من بعد این همه سال فقط لیسانس دارم و شرمنده خودم شدم.

این دیپلم عزیزه خانوم سمیعی برای اینکه همیشه به یادگار حفظ بشه.

[ شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

183. روز شانس

اون روز که گوشی مسعود رو دزدیدن، گفتم نگران نباش پول من حلاله، دزدشو می‏گیرن اگرم نگیرنش خیری نمیبره.
تو این مدت مسعودم ناامید نبود و هرچندماه یکبار کد پیگیری رو فعال می‏کرد تا امروز که بالاخره خود دزد که نه، مال خرم که نه یه چیزی شبیه اینها که از ماه‏ها پیش شناسایی شده بوده، اومد و کلانتری به مسعود خبر داد و مسعود با گرفتن خسارت 1 میلیونی گوشی رضایت داد، هرچند چندین برابر این پول هم نمیتونه آسیبی که به روح و روان آدم وارد میشه رو جبران کنه، اما بیشتر از پیش به قداست نون و پول حلال ایمان آوردم.
جالب بود که امروز بعد از چندین ماه پول خواب ماشین رو هم ریختن حالا نمیدونم یکشنبه‏ روز شانسمون بوده یا دوازدهم...
الهی شکرت.
[ يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۷ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

181. دیدنی یاسمن خانوم

از دیشب کلی ذوق داشتم برای دیدن پریساجونم و یاسمن خانم.

دختر تیرماهی ما.

دلم برای پریسا یه ذره شده بود و تو این مدت که نبود انقدر سرم شلوغ بود که فقط چندبار تونستیم باهم صحبت کنیم. از قبل، همه برای تاریخ 8 مهر توافق کردیم.

هفته پیش هم با مسعود رفتم و از LC برای یاسمن خانوم هدیه خریدم.


ادامه مطلب
[ چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]

180. دورهمی روز جمعه

امروز همه ناهار مهمون من بودن، البته کاملا مهمون من که نه بیشترشو مهمون شرکت بودن.

اول می‏خواستیم روز عید قربان بریم، ولی به خاطر تصادف و پادرد مامان و مهمونی که سارا دعوت شده بود برناممون یک روز عقب افتاد.

امروز صبح به اتفاق مادر و مسعود رفتیم خونه باباینا، سارا و غزل و احمد هم اومدن و بعد همگی ره افتادیم سمت جاده چالوس.

چون بابا به این راحتیا برای از خونه بیرون رفتن رضایت نمیده، دفعه پیش که دیدم از محیط و غذای ... خوشش اومده این دفعه هم اینجا رو پیشنهاد دادم، البته دفعه پیش اسفندماه بود و هوا سر بود و خیلی نتونستیم از طبیعت لذت ببریم، هرچند من عاشق بارونم.

ناهار رو با شیشلیک عالی ... و بعدهم چای و قلیان تا عصر سپری کردیم و بعدهم به خونه بگشتیم.

عکسای سلفی قشنگ، خنده‏ها و شادی ... خاطره‏ساز  روز زیبای ما بود.

خدایا! برای فردا هم همه چی خوب باشه و دکتر قلب بابا راضی باشه و ...

الهی شکرت خدای مهربون من.

[ جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ب.ظ ] [ sAnAz ]
[ ۰نظر ]